در فرهنگی که «خوب بودن» بهعنوان فضیلتی اساسی تبلیغ میشود، بیشتر ما آموختهایم که برای تأیید شدن،
دوستداشتنی بودن یا پذیرفته شدن باید همیشه خوشاخلاق، کمکرسان، بدون حاشیه و اهل سازش باشیم.
اما آیا این تصویر از خوب بودن همیشه مفید است؟ آیا این رفتارها ما را به انسانهای سالمتر، صادقتر یا خوشحالتری تبدیل میکنند؟
شاید وقت آن رسیده که بپذیریم خوب بودن هم حد و مرزی دارد. گاهی، باید از این نقش خستهکننده و آسیبزننده دست کشید.
بخش اول: «خوب بودن» به چه قیمتی؟
✅ همیشه بله گفتن = فراموش کردن خود
کسانی که همیشه نقش فرد خوب را بازی میکنند، معمولاً نمیتوانند “نه” بگویند. آنها به خواستههای دیگران اولویت میدهند،
حتی اگر در درونشان نارضایتی یا خشم شعلهور باشد. در ظاهر آراماند، اما درونشان پر از خستگی و فشاری پنهان است.
مثال:
دوستی که همیشه برای همه وقت میگذارد، کارهای بقیه را انجام میدهد، در عین حال خودش وقت ندارد استراحت کند،
کتاب بخواند یا حتی به نیازهای شخصیاش برسد. چنین فردی شاید تحسین بگیرد، اما از درون تهی میشود.
بخش دوم: ریشههای روانی میل به خوب بودن
🔍 چرا بعضیها نمیتوانند “بد” باشند؟
-
ترس از طرد شدن: برخی از کودکی یاد گرفتهاند که اگر دیگران را ناراحت کنند، دوستداشتنی نخواهند بود.
-
نیاز به تأیید: کسی که همیشه دنبال تحسین و رضایت دیگران است، وابسته به نظر دیگران زندگی میکند.
-
الگوی والدینی: شاید یکی از والدین، الگویی بوده که خودش را فدای دیگران میکرد و کودک آموخته که «خوب بودن» یعنی فداکاری مطلق.
بخش سوم: مرز داشتن با بیادبی فرق دارد
خیلیها فکر میکنند اگر «نه» بگویند یا از حقشان دفاع کنند، بیادب یا خودخواه به نظر میرسند. اما واقعیت این است:
مرز گذاشتن نشانهی احترام به خود و رابطه است، نه بیادبی.
خوب بودن واقعی یعنی بتوانی احساساتت را بشناسی، آن را محترم بشماری، و دیگران را هم بدون آسیب زدن به خودت، درک کنی.
بخش چهارم: آدمهای همیشه خوب، چگونه آسیب میبینند؟
-
فرسودگی عاطفی: وقتی همیشه به همه کمک میکنی، اما کسی درکت نمیکند، دلسرد و خسته میشوی.
-
رنج پنهان: خشمهای فروخورده بالاخره خودش را نشان میدهد؛ یا به صورت اضطراب، یا عصبانیتهای ناگهانی یا حتی بیماری جسمی.
-
رابطههای ناسالم: چون نمیتوانی نه بگویی، آدمها از تو سوءاستفاده میکنند، بیآنکه حتی خودشان متوجه شوند.
بخش پنجم: جایگزینی سالم برای خوب بودن کورکورانه
✅ اصیل بودن به جای خوب بودن
اصالت یعنی خودت باشی؛ با تمام احساسات، نظرات، خواستهها و مرزهایت. یعنی اگر خوشحال نیستی،
لبخند نزنی. اگر راضی نیستی، مخالفت کنی. اگر خستهای، دست از کمک کردن برداری.
مهربانی واقعی، از صداقت میآید؛ نه از اجبار، ترس یا نیاز به پذیرش.
بخش ششم: چگونه از نقش «همیشه خوب» بیرون بیاییم؟
تمرین نه گفتن را از موقعیتهای کوچک شروع کن.
احساست را بنویس. وقتی چیزی را از ترس ناراحت شدن دیگران نادیده میگیری، یادداشت کن.
از خود بپرس: اگر هیچکس ناراحت نمیشد، الان چه کار میکردم؟
درمانگری یا کوچینگ روانشناختی را تجربه کن تا الگوهای درونیات را بهتر بشناسی.
نتیجهگیری: شاید لازم باشد “بد” به نظر برسی، تا خودت بمانی
خوب بودن همیشه فضیلت نیست. اگر باعث شود که خودت را فراموش کنی، اگر تو را از بیان احساساتت محروم کند، اگر آزادیات را بگیرد، آن وقت دیگر خوبی نیست؛ فداکاری بیثمر است.
شاید وقت آن رسیده که از نقش “آدم همیشه خوب” بیرون بیایی و انتخاب کنی که انسان باشی، نه فقط «خوب».
منیژه حاتمی متخصص ، روانشناس ، هیپنوتراپ ، مدرس ، محقق و در حوزه هیپنوتیزم و رشد فردی ، جزء برترین درمانگران و رواشناسان است که به مراجعین کمک می کند تا زندگی سالم و خوبی داشته باشند.
اگر دچار هر کدام از موارد فوق هستید همین الان برای دریافت مشاوره خود اقدام کنید کافیه به شماره واتساپ ۰۹۳۶۲۳۸۲۱۱۶ پیام جهت نوبتدهی مشاوره دهید.